میکنم آغاز با نام خدای رحمان سرگذشت هود را در چند داستان
حضرت هود(علیهالسلام) از انبیاء الهی و نام مبارکش هفت بار در قرآن آمده است، و یک سوره به نام او نامیده شده است.[۱]
وی از نوادگان حضرت نوح(علیهالسلام) است، که با هفت واسطه به او میرسد. سلسله نسب او را چنین ذکر کردهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح».[۲]
آن حضرت دو هزار و ششصد و چهل وهشت سال بعد از هبوط آدم(علیهالسلام) به دنیا آمد. نام پدرش عبدالله (شالخ) [۳]، و نام مادرش بکیه[۴] میباشد.
او دومین پیامبری است که در برابر بت و بت پرستی قیام و مبارزه کرد.[۵]
ابن بابویه گفته است: آن حضرت را برای این هود(ْع) گفتند، که از ضلالت قومش هدایت یافته بود و از سوی خدا برای هدایت قوم گمراهش برانگیخته شده بود.[۶]
ادریس کیست؟
بنابر نقل بسیاری از مفسران،ادریس جد پدری نوح است.نام او در تورات «اخنوخ» و در «عربی» ادریس می باشد و برخی آن را از ماده درس میدانند؛زیرا ادریس کسی بود
که با قلم خط نوشت و نویسندگی کرد.او افزون بر مقام نبوت،به علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و نخستین کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت.نامش،دو بار در قرآن،آن هم با اشارههای کوتاه آمده است:(در سوره مریم ایات ۵۸ و ۵۷ و ۵۶ و در سوره انبیاء ایه ۸۶ و ۸۵ آمده است)
ادریس در قرآن
سوره مریم ایات ۵۸ و ۵۷ و ۵۶
و اذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیا؛در کتاب آسمانیت (قرآن) از ادریس یاد کن که او صدیق و پیامبر بود.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هنگامى که حضرت یوسف علیه السلام به سلطنت مصر رسید، چون در سالهاى قحطى عزیز مصر فوت کرده بود زلیخا کم کم فقیر گردید، چشمانش کور شد، به علت فقر و کورى بر سر راه مى نشست و از مردم براى گذران خود گدایى مى کرد به او پیشنهاد کردند، خوب است از ملک بخواهى به تو عنایتى کند سالها خدمت او مى کردى . شاید به پاس خدمات و محبتهاى گذشته به رحم نماید.
ولى باز هم عده اى او را از این کار منع مى کردند که ممکن است به واسطه عشق ورزى و هوى پرستى اى که نسبت به او داشتى تا به زندان افتاد و آن همه رنج کشید خاطرات گذشته برایش تجدید شود و تو را کیفر نماید.
زلیخا گفت : یوسفى را که من مى شناسم آن قدر کریم و بردبار است که هرگز با من آن معامله را نخواهد کرد. روزى بر سر راه او بر یک بلندى نشست .
هر وقت حضرت یوسف علیه السلام خارج مى شد جمعیت کثیرى از رجال و بزرگان مصر با او همراه بودند زلیخا همین که احساس کرد یوسف نزدیک او رسید گفت :
ادامه مطلب ...ز بهشت که بیرون آمد، داراییاش فقط یک سیب بود. سیبی که به وسوسه آن را چیده بود.و مکافات این وسوسه هبوط بود.فرشتهها گفتند: تو بی بهشت میمیری. زمین جای تو نیست. زمین همه ظلم است و فساد. و انسان گفت: اما من به خودم ظلم کردهام...
ادامه مطلب ...32 هود:
قالوا یـنوح قد جـدلتنا فاکثرت جدلنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـدقین
گفتند: ای نوح براستی با ما مجادله کردی و چه مجادله دور و درازی هم با ما کردی و اگر راست میگوئی هر چه به ما وعده می دهی (هم اکنون بر سر ما) بیاور.
ادامه مطلب ...