عبرت ها

داستان ها و عبرت های قرآنی مخاطب ۸ به بالا

عبرت ها

داستان ها و عبرت های قرآنی مخاطب ۸ به بالا

داستان حضرت آدم

خدا زمین را در دو نوبت خلق کرد و کوه ها را ، روی زمین بنا نهاد و زمین را برکت داد . و خوراک اهل زمین را در چهار نوبت اندازه گرفت و پرستش کنندگان را تفاوتی نیست .
سپس خدا متوجه آسمان که دود بود گردید و به آسمان و زمین دستور داد به میل یا اکراه بیائید ! آسمان و زمین گفتند : با میل آمدیم .
بعد خدا ، به عرش پرداخت ، خورشید و ماه را مسخر خود ساخت ، تا هریک تا وقت معین در گردش باشند ، سپس فرشتگانی را که ستایش کنند و نامش را مقدس دارند و در عبادتش مخلصند بیافرید

پس از آن خدا ، اراده کرد و حکمتش بدان تعلق گرفت که آدم ونسلش را بیافرید ، تا در زمین سکنی گزینند و در آبادانی آن بکوشند . خدا  فرشتگان خود را در جریان گذاشت و به آنها خبر داد که بزودی مخلوق دیگری می سازم که در روی زمین کوشش می کند و در گوشه و کنار آن راه می رود و نسلشان روی زمین منتشر می گردد . از روئیدنی های زمین می خورند و منافع ومعادن آن را ا ز زیر آن بیرون می کشند و به جای یکدیگر قرار می گیرند و زمین را حفظ می کنند .
فرشتگان موجوداتی هستند  که خدا آنان را برای پرستش خود برگزیده است . و نعمت خویش را بر آنان جاری ساخته است و فضل خود را مخصوص آنان گردانیده است .
فرشتگان را گران آمد ، که موجودات دیگری را خدا خلق کند و ترسیدند ، این اراده خدا به خاطر کوتاهی آنان در ماموریت خویش و یا در اثر خلافی باشد ، که از آنان سر زده ، لذا به تبرئه خویش پرداختند ، و عرضه داشتند بار خدایا ! آیا با اینکه ما همیشه تقدیس و تسبیح تو را می نماییم ، می خواهی مخلوق دیگری را به وجود آوری ؟ می خواهی آنان را روی زمین جانشین خویش قرار دهی ؟ آیا می خواهی این نو آفریدگان ، در منافع زمین با یکدیگر به اختلاف برخیزند و فوائد زمین را به سوی خویش جذب کنند ، و آنگاه در فسادش بپردازند و خون های فراوان ریزند، و جان های پاک و منزه را بیرون کشند   
فرشتگان رمز خلقت انسان را سوال کردند تا اشتباهشان بر طرف گردد  ، و وسوسه از فکرشان بیرون شود .
خدا پاسخی به فرشتگان داد که قلبشان مطمئن گردید .
خدا پاسخ داد : " من چیزی را می دانم که شما نمی دانید " من از حکمت نمایندگی انسان چیزی را می فهمم که شما آن را درک نمی کنید . بزودی آنچه را خواستم خلق می کنم و آنکه را خواستم نماینده خویش قرار می دهم . " موقعی که من نماینده خود را ساختم و از روح خود در آن دمیدم ، بلافاصله برای او سجده کنید ."
خدا آدم را از گل سیاه و ریخته شده به وجود آورد سپس از روح خود در آن دمید ، و نسیم حیات به آدم وزید و بشری کامل گردید .
ابلیس خود خواه !
پس از اینکه آدم بوجود آمد ، خداوند به فرشتگان دستور داد ، برای آدم سجده کنید ! تمام ملائکه ، با کمال فروتنی دعوت خدا را پذیرفتند و با کمال تعظیم رو به سوی آدم نمودند و در حالیکه پیشانی های خود را روی زمین گذاشته بودند برای آدم سجده کردند .
از فرشتگان فقط ابلیس بود که با دستور خدا مخالفت نمود ، و به  نافرمانی روی آورد . زیر بار سجده آدم نرفت ، خود خواه شد و جزء کافرین گردید .
خداوند از ابلیس پرسید سبب و حکمت سجده نکردن تو چه بود ؟ " چه چیز تو را از سجده کردن برای آنچه من با دست قدرت خود ساخته بودم منع کرد؟ آیا خود خواه شده ای ؟ یا اینکه تو از افراد برتری ؟ " .
ابلیس گمان کرده بود ، که نژاد وی برتر از آدم و جوهر او شایسته تر از بشر است  و خیال کرد که کسی در برتری مقام ، با وی برابری نمی کند . لذا عرضه داشت : " من برتر از آدمم ، مرا از آتش خلق کرده ای و آدم را از گل "     
ابلیس مخالفت خود را علنی کرد و به نا فرمانی تصریح کرد ، از دستور خدا سرپیچی نمود و حاضرنشد برای موجودی که خدا با دست قدرت خود ساخته است سجده کند واز کافران قرار گرفت .
خدا ابلیس را به خاطر این نافرمانی مجازات کرد و به خاطر مخالفتی که نموده بود تحت تعقیب قرار داد و به او چنین خطاب کرد :" از بهشت بیرون شو! زیرا رانده درگاه ما هستی و تا قیامت بر تو لعنت است ."
ابلیس از خدا مهلت در خواست کرد که تا روز قیامت به او مهلت دهد و تا روز قیامت زنده بماند . خدا خواسته او را بر آورده کرد و به او گفت : " تا روز وقت معلوم مهلت داری "
هنگامی که خواسته ابلیس بر آورده شد از نعمت خدا سپاسگزاری نکرد ، بلکه کفران نعمت نمود و منکر لطف خدا شد  وگفت : " به جهت اینکه مرا گمراه کردی در کمین راه راست تو برای گمراه کردن مردم می نشینم سپس از پیش رویشان واز پشت سرشان ، از طرف راستشان و از طرف چپشان به آنان حمله می کنم . بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت ."
خدا ابلیس را از رحمت خود دور کرد و آرزوی او را برآورد و به او فرمود  در راهی که انتخاب کرده ای قدم بردار "با آهنگ خویش هر که را بتوانی به خود جلب کن ، با سوار کاران و پیادگانت به آنان  حمله کن و در اموال و اولاد شریکشان شو  ! "
فرشتگان مبهوت شدند !
ملائکه برای آدم سجده کردند و به فضل او اعتراف کردند و اقرار نمودند که آدم از فرشتگان ، مقامش بهتر و درجه او در پیشگاه خداوند بیشتر است . شاید فرشتگان گمان کردند که چه بسا از جهت علم برتر از آدم باشند ، لذا خداوند از علم خویش به آدم بخشید و از نور خویش بر او فشاند و نام  تمام موجودات جهان را به آدم آموخت ، سپس موجودات را به ملائکه نشان داد و گفت " اگر شما صحیح می گوئید ، نام این موجودات را به من خبر دهید "
خدا به این وسیله خواست عجز فرشتگان را ثابت کند و محدودیت علمشان را آشکار کند و ملائکه بفهمند که حکمت خدا بر این تعلق گرفته است که آدم به این مطالب علمی شایسته و سزاوارتر است و نمایندگی آدم در روی زمین برتر از آن است که انکار گردد . به همین جهت عرضه داشتند : " بارخدایا تو را منزه می دانیم ، علمی غیر از آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم ، تو دانا و حکیمی ! "
آنگاه که آدم از فیض خدای خود بهره برد و از نور علم او روشن گردید ، خدا به او دستو داد : درباره آنچه فرشتگان از آن عاجز بودند برایشان بگو و به آنها بفهمان که علمشان ناقص است . لذا آدم طبق دستور خدا آنچه را فرشتگان در آن درمانده بودند بیان داشت و خداوند فرشتگان را خطابشان کرد : " مگر من به شما نگفتم غیب آسمانها و زمین را می دانم ، و آنچه را ظاهر می کنید و آنچه را مخفی می کنید ( همه را ) می دانم "
بهشت آدم
خدا ابلیس را عقاب کرد و نعمت خود را از او گرفت . خدا متوجه آدم گردید و او را با همسرش وارد بهشت ساخت و به او وحی کرد که نعمتی که به تو داده ام به خاطر داشته باش ، زیرا من تورا به صورت جالبی خلق کرده ام و از روح خود در تو دمیدم و فرشتگان را به سجده تو وادار کردم و قسمتی از نور علم خود را بر تو فشاندم .
ای آدم این ابلیس را از رحمت خود محرومش ساختم و آنگاه که از اطاعت من سرپیچی کرد لعنش کردم . این خانه ی ابدی بهشت است این منزل را جایگاه و مکان تو قرار دادم  ، اگر فرمانبرداری کردی پاداشت نیکو می دهم  و در این بهشت تو را تا ابد نگاه می دارم ولی اگر نافرمانی مرا نمودی تو را از خانه خویش اخراجت می کنم و به آتش خویش تو را شکنجه می دهم . فراموش نکن ! این ابلیس دشمن تو و همسرت می باشد ، مواظب باش تو و زنت را از بهشت بیرون نسازد و گنهکار گردی .
خدا به آدم و همسرش اجازه داد که با کمال آسایش از خوراکی های بهشت استفاده کنند و آنان را در چیدن آنچه از محصول بهشت میل دارند آزاد گذاشت و فقط به آنان دستور داد که در میان این همه درخت زیاد از یک درخت صرفه نظر کنند.
برای اینکه هیچگونه ابهامی درباره درخت باقی نماند و در شناسائی آن تردیدی نباشد خداوند به درخت ممنوع اشاره کرد و آنرا تعیین نمود تا تمام اشکالاتی که ممکن است به روح آدم وهمسرش راه یابد برطرف گردد .  لذا صریحاً به آنان فرمود : " تو و همسرت در بهشت منزل کن ، هرگاه خواستید ، با کمال آزادی از محصول بهشت بخورید ولی به این درخت نزدیک نگردید که از ستمگران می گردید ". " تو در بهشت گرسنه نمی شوی ، عریان نمی شوی ، تشنه نمی شوی ، و گرمی خورشید آزارت نمی دهد "
ابلیس فریبکار !
دل ابلیس از آسایش آدم و همسر او و رانده شدن خویش از رحمت خدا و بهشت او به درد آمد ، لذا تصمیم گرفت کاخ سعادت آدم را واژگون سازد و او را از نعمعت های بهشتی محروم گرداند !
ابلیس برای بیرون راندن آدم و همسرش مخفیانه به بهشت راه یافت و با حیله مشغول صحبت با آدم گردید و به او وانمود کرد که در دوستی خود با آدم راستگو است . به آنها گفت : " رمز اینکه خدای شما ، از این درخت ممنوعتان کرده این است که اگر از آن استفاده کنید ، فرشته خواهید شد  و یا در بهشت جاویدان خواهید بود "
کلمات و نقشه های ابلیس آدم وهمسرش را فریب داد و کلمات زیبا و وعده های شیرین ابلیس این زن و شوهر را اغواء کرد و از رأی او متابعت کردند !
آدم از بهشت بیرون شد
آنگاه که آدم و همسرش از دستور خدا سرپیچی کردند ، خدا نعمت خویش را از آنان گرفت و بهشت را بر آنان تحریم کرد و فریاد زد : مگر من شما را از این درخت منع نکردم ؟ مگر من به شما نگفتم : شیطان دشمن آشکار شما است ؟     
آدم وهمسرش توبه کردند و از کرده خویش پشیمان گردیدند و گفتند :" بار خدایا ! به خویشتن ستم کرده ایم اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی از زیانکارانیم . خدا دستور داد : پایین بروید ، بعضی با بعضی دیگر دشمن هستید شما در زمین جایگزین می شوید و تا مدتی بهره مند خواهید بود ."
خدا توبه ی این زن و شوهر را قبول کرد و لغزش آنان را بخشید و این بخشش چشمشان را روشن ساخت . و آرزوی ماندن در بهشت و بهره برداری از نعمتهای آن در مغزشان برق زد . خدا از این فکر و میل آگاه گردید و به آنان دستور داد از بهشت بیرون روید ! و به آنان خبر داد که دشمنی بین این زن و شوهر و ابلیس برای همیشه موجود است . خدا این خبر را به آنان داد تا از مکر و حیله ابلیس در حذر باشند و به مطالب فریبنده او گوش ندهند . خدا صریحاً به این زن و شوهر گفت : " همگی از این بهشت بیرون بروید بعضی از شما دشمن بعضی دیگرید ، اگر هدایتی از من به سوی شما آمد هر کس هدایت مرا متابعت کرد نه گمراه می شود و نه تیره بخت ."
خداوند به آنها خبر داد : پس از خروج از بهشت و محرومیت از نعمتهای آن در شرایطی قرار گرفته که فقط دو راه برای او مانده است : راه هدایت و راه گمراهی ، راه ایمان و راه کفر . طریق رستگاری و راه ضرر . هر کس  راهی را که خدا تعیین کرده است پیمود و از راه مستقیمی که خدا نشان داده و محدود ساخته است قدم برداشت ، نباید از وسوسه شیطان و گمراه نمودن او ترس داشته باشد ولی هرکس از یاد خدا غافل گردید و از راه راست منحرف شد ، گرفتار زندگی سخت می شود و در زمره کسانی قرار می گیرد ، که کوشش آنان در دنیا بی ثمر است و فکر می کنند که کار شایسته ای انجام می دهند  

 

منبع :http://www.menk-iraj.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد