عبرت ها

داستان ها و عبرت های قرآنی مخاطب ۸ به بالا

عبرت ها

داستان ها و عبرت های قرآنی مخاطب ۸ به بالا

اخلاص برای خدا

بزرگی گوید: هر که او خواننده ی قرآن بود، فردای قیامت، در درجه، او برابرِ پیغمبران بود گفتند: به چه حجّت، تو را این معلوم شد. گفت: استاد خود را به خواب دیدم در قُبه ای خضرا نشسته از زُمرّد سبز، حُلّه ای در تن، تاجی از جواهر بر سر. از او پرسیدم: که: به چه رسید این مقام؟

گفت: به سه سورت از سورت های قرآن. این قُبّه از جمالِ «فاتحَةُ الکتاب» است یعنی از «الحَمدُ للّه ِ رَبِّ العالمین» کی به ما دادند. و این تاج از سوره ی «قُل هُوَاللّه ُ اَحَدٌ» است که بر سَرِ ما نهادند و این حُلّه از سورتِ «الواقعه» است که در ما پوشانیدند.

او را گفتم: من قرآن بسیار خوانم، چه گویی تا بدین منصب رسم؟ گفت: اگر در نظر حق خوانی بی ریایِ خلق، به هر سورتی، مانند این سعادت یابی و اگر در نظر خلق خوانی، از جمله، محروم مانی. و گفت: من قرآن بسیار خواندم، آن چه نظرِ خلق بدان راه یافت، به ثواب آن در نرسیدم، این سه سورت به سحرگاه در نظر (به خاطر) حق خواندم، از آثارِ جمالِ حق، این همه سعادت بدیدم. 

 

 

منبع :http://www.hawzah.net

تولد حضرت عیسی علیه السلام

آن هنگام که مریم در حجره بود، پس مریم به پرده اندرشد و اندر آن جا، سَر بشست و جامه اندرپوشید.

پس آنگه جبریل، خویشتن بر صورت مردی به او نمود. مریم چون وی را بدید که اندر آمده است، گفت: من به خدا بازداشت خواهم از تو اگر هستی تو از پرهیزکاران.

و مریم همی بترسید. جبریل چون دانست که مریم همی بترسید، گفت: مترس که من آدمی نیستم که من رسولِ خداوندِ توأم و اندر تو پدید آرم پاک فرزندی.

مریم چون دانست که آدمی نیست، دلش به جای باز آمد و با جبریل مناظره کرد و گفت: مرا چگونه فرزند باشد که مرا هرگز هیچ آدمی لمس نکرده است و من از فساد کاران و پلیدکاران نباشم.

ادامه مطلب ...

درجه ای قاری قرآن

بزرگی گوید: مرا همسایه ای بود فاسق و نابکار و خلقْ از همسایگی و مجاورت او در رنج و تعب بسیار. از دنیا بیرون شد. شبی او را به خواب دیدم بر هیأتی و صورتی نیکو. حُلّه ای (لباس قیمتی) در تن و عمامه ای بر سَر. او را گفتم: ای مرد فاسق! این مرتَبت به چه یافتی؟

مرا گفت: خاموش باش که آن کس که خواننده ی قرآن باشد، او نه اهل فسق و عصیان باشد. گفتم: تو قرآن را جمله دانی؟ گفت: نه، دو سورت دانستم. سورت الدُّخان و سورت یسآ، به سورت الدُّخان، از دوزخ و آفتِ آن برَستم و به سورت یس به جوار قربِ حضرتِ رحمان پیوستم.

چون از دو سورت، چندین تاثیرِ سعادت پیدا شود، بنگر تا فردا از جوامِع دیگر سورت ها، چه دولت، آشکارا شود. 

 

منبع : http://www.hawzah.net

داستان قابیل و هابیل در قرآن

داستان فرزندان آدم

«داستان دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را چنان‌که هست، برای یهودیان و دیگر مردم بخوان (تا بدانند عاقبت گناه‌کاری و سرانجام پرهیزگاری چیست). زمانی که هر کدام عملی برای تقرّب (به خدا) انجام دادند. اما از یکی (که مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، ولی از دیگری (که مخلص نبود و قابیل نام داشت) پذیرفته نشد. (قابیل به هابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کُشت. (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم؟) خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد.* اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم، آخر من از خدا (یعنی) پروردگار جهانیان می‌ترسم.* من می‌خواهم (تو) با (کوله‌بار) گناه من و گناه خود (در روز رستاخیز به سوی پروردگار) برگردی و از دوزخیان باشی و این سزای (عادلانه‌ی خدا برای ستمگران) است.*

ادامه مطلب ...

داستان حضرت آدم

خدا زمین را در دو نوبت خلق کرد و کوه ها را ، روی زمین بنا نهاد و زمین را برکت داد . و خوراک اهل زمین را در چهار نوبت اندازه گرفت و پرستش کنندگان را تفاوتی نیست .
سپس خدا متوجه آسمان که دود بود گردید و به آسمان و زمین دستور داد به میل یا اکراه بیائید ! آسمان و زمین گفتند : با میل آمدیم .
بعد خدا ، به عرش پرداخت ، خورشید و ماه را مسخر خود ساخت ، تا هریک تا وقت معین در گردش باشند ، سپس فرشتگانی را که ستایش کنند و نامش را مقدس دارند و در عبادتش مخلصند بیافرید

ادامه مطلب ...